تا یادم هست همیشہ خود را در قالب جسم خاکے مےدیدم؛. جسمے آمیختہ از گوشت و استخوان و غضروف و خون؛. قلبے کہ با تلمپاژ لحظہ بہ لحظہ خود جریان زندگے و روند رشد را براه انداختہ و مغزے در سر کہ با دادن دستورات و فرامین لازم و بموقع جسم خاکیم را بہ تسلّطگاه خود درآورده؛.
ادامه مطلب
درباره این سایت